دختر آفتاب

ضرب المثل(خیاط هم در کوزه افتاد)

1390/5/9 13:23
نویسنده : هلیا
3,355 بازدید
اشتراک گذاری

 خیاط هم در کوزه افتاد.

در روز گار قدیم خیاطی بود که مغازه اش سر راه گورستان بود . وقتی کسی می مرد و اورا به گورستان میبردند از جلوی مغازه ی خیاط می گذشتند.یک روز خیاط فکر کردکه هر ماه تعداد مردگان را بشماردو چون سواد نداشت       کوزه ای را به دیوار آویزان کرد و یک مشت سنگ ریزه پهلوی آن گذاشت.هر وقت از جلوی مغازه اش جنازه ای را به گورستان می بردند یک سنگ داخل کوزه می انداخت و آخر هر ماه کوزه را خالی می کرد و سنگها را می شمرد.کم کم بقیه دوستانش این موضوع را فهمیدند و برایشان یک سرگرمی شده بود و هر وقت خیاط را می دیدند از او می پرسیدند چه خبر؟خیاط می گفت امروز سه نفر توی کوزه افتادند . 

رو ز ها گذشت و خیاط هم از دنیا رفت. یک روز مردی که از فوت خیاط اطلاعی نداشت به مغازه ی او رفت ودید که در مغازه بسته است و از همسایگان پرسید :خیاط کجاست؟و یکی از همسایگان به او گفت(خیاط هم در کوزه افتاد) 

niniweblog.com

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به دختر آفتاب می باشد