ضرب المثل(خیاط هم در کوزه افتاد)
خیاط هم در کوزه افتاد. در روز گار قدیم خیاطی بود که مغازه اش سر راه گورستان بود . وقتی کسی می مرد و اورا به گورستان میبردند از جلوی مغازه ی خیاط می گذشتند.یک روز خیاط فکر کردکه هر ماه تعداد مردگان را بشماردو چون سواد نداشت کوزه ای را به دیوار آویزان کرد و یک مشت سنگ ریزه پهلوی آن گذاشت .هر وقت از جلوی مغازه اش جنازه ای را به گورستان می بردند یک سنگ داخل کوزه می انداخت و آخر هر ماه کوزه را خالی می کرد و سنگها را می شمرد.کم کم بقیه دوستانش این موضوع را فهمیدند و برایشان یک سرگرمی شده بود و هر وقت خیاط را می دیدند از او می پرسیدند چه خبر؟خیاط می گفت امروز سه نفر توی کوزه ا...
نویسنده :
هلیا
13:23